یوهو
طرح انگور ضریح تو به یادم آورد - که در میکده ات رو به خلایق باز است
تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم - هر چند که همسایهٔ آن چشمهٔ نوریم... - #هوشنگ_ابتهاج
لشکر زیباییت کافیست آرایش چرا؟ این همه جنگنده آن هم غیر بومی خوب نیست
ما قدرت پرواز نداریم وگرنه عمریست که صیاد شکسته ست قفس را
این درشت افتادن چشمت درون عکس ها... منکرش باشی نباشی مطلقا از زوم نیست
بانو تو که چشمان خماری داری با این پسر ساده چه کاری داری... عاشق تر از این نمیتوانم باشم... از یک طلبه چه انتظاری داری؟
لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم... گفتم سلام اما سلامم هفت سین داشت
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف...
بی قرارم کرد زلف بیقرار کافرت :))
واژه باران، شعر بارانی
اسلحه خیلی وقته ممنوعه واسه چشمات جواز هم داری؟
در زمین هستی و آن سوتر از افلاک تویی علت خلقِ زمین ای پدرِ خاک تویی
کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد،نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»