آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

وقتي لباس مشكي هايمان را می بینم ، دلم هري مي ريزد پايين ،

دلم مي خواهد گريه كنم براي اولين عزيزي كه مي رود و ما را سياه پوش مي كند .

اين اولين عزيز شايد خودم باشم ، فرقي نمي كند !

به هر حال دنيا از آدمي خالي مي شود كه هزار و يك آرزو داشته ، هزار و يك كار كه انجام شان نداده . 

 لباس هاي مشكي مرا ياد توبه كردن مي اندازند ،

ياد عمري كه سوار بر باد است و هر لحظه ممكن است تمام شود .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |