آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بچه بودم ، روی علم؛ ذکر این پهلوونـا ؛ استیصال های همیشگی آدما ؛

توی فیلم، توی واقعیت اسمتونو هجّی می کردم با خودم ؛

بزرگ تر که شدم وقتی خیلی دلم می گرفت ،

وقتی خیلی از دنیا شکایت داشتم ،

خوشحال که بودم یک ذکر زیر لبم ؛ غیر ارادی بدون این که بفهمم جاری می شد ؛

من با ذکر "یا ابوالفضل" بزرگ شدم ؛ اصلا ذهنم با اسمش گره خورده ؛

همـان روزهایی که قلبم تشکیل می شد در رحم مادر، زیر اشکهایی که بوی "ابوالفضل" داشتند .

ارادتمند شما آقا ؛ یکی که با اسمت گره خورده.. *:)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:سنجاق شده به : رآز نوشت ,,,, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |