آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

چشمهایت چه رنگی بود ؟ سبزِ یشمی ؟ آجریِ روشن ؟

کرمِ مایل به نخودی ؟ سیاهِ متمایل به بادمجانی ؟

ارغوانی مایل به سبز ؟ عسلی ؟ آبیِ زمینی بود یا آبی آسمانی ؟

خاطرم نیست چشمهات چه رنگی بود ،

ولی دستهایت را خوب به یاد دارم ، دستهات سیاه بود ،

نوک انگشتهات سیاهِ سیاه بود ،

تو همان کسی بودی که همیشه با من از درختِ گردوی خانهء امیر اینها

بالا میامدی تا من بتوانم از بالا حوضِ حیاطِ خانه مان را نگاه کنم

من که مشغولِ تماشایِ حوض میشدم تو میرفتی پی گردوها

بلانسبتِ خاندانِ حشمتی از میمون بهتر از این شاخه به آن شاخه میرفتی

و گردو میکندی و همانجا بالای درخت با سنگی که توی جیبت داشتی میشکاندی

و هم به من میدادی و هم خودت میخوردی

صدای گرومپ گرومپ که بلند شد من شانزده ساله بودم

تو هنوز بودی ، خانهء امیر اینها هم بود و درختِ گردویشان

خواستم برم بالا که از درِ خانه امیر اینها آمدی تو 

مرا که پای درخت دیدی چشمهات چسبید کفِ زمین

سلام کردی ، دانشجویِ سالِ اولِ مهندسی صنایع دانشگاه امیرکبیر

چقدر گلاب خانوم مادرت بهت افتخار میکرد

با همان سرِ پایین آمدی کنارم : میخوای بری بالای درخت بازم ؟

دست انداختی به درخت و رفتی بالا ، دوربین را از من گرفتی

و اشاره کردی که دنبالت بیایم ، امیر اینها خانه نبودند

باز هم مشغول گردو کندن و شکاندن و خوردن شدی

و من در حالتِ نا متعادلی مشغولِ عکاسی

خواستی بهم گردو بدهی گفتم دستم بند است

چند لحظهء بعد مشامم بوی گردو را از دست های سیاهِ کسی حس کرد

سر بلند کردم ، دستت را گرفته بودی مقابل دهانم و نگاهم میکردی

گردو را از دستت خوردم .. سُر خوردی ،

تا بیایی تعادلت را حفظ کنی حسابی خندیده بودم ،

گفتی : دوستم داری مه لَقــآ ؟

دوربین از دستم افتاد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |