آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

 صدف به من گفته است که به استخاره شک نیاورم

او جدی گفته است ، مثل همه حرفهای جدی دیگرش

و من حتا برای اطمینان از او دوباره پرسیدم

او نمیداند با همین یک خط جدی چه لبخند نـآرنجی پررنگی روی لبم نشانده

طوری که خط هایش از صورتم بیرون زده اند و نمیداند اگر کنارم بود حتما یه جیغ میکشیدم

و بعدش هم میپریدم دو سه تا ماچ غولی بر گونه هایش میکاشتم

هی صدف جانم ! من یک روز بزرگترین بسته کاکائو را برایت میخرم !

نخیر من جوگیر نشده م ، زیادی هم شلوغش نکرده ام ! من فقط

بین اینهمه ابرهای خاکستری غمگین باران زا ، یک رنگ از رنگین کمان را دیده ام

همین ..

لطفا به من نخندید .. خب نه .. بخندید

من هم با شما میخندم اصلا چه اشکالی دارد *^_^


+ حالا یک نفر بیاید این لبخند تا هیپوفیز کشیده مرا جمع کند

تا بتوانم بخوابم ! صورتم چروک شده خب *:))))



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |