آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بعد يادت هست هي ميگفتي نشانه کجا بود دخترک روياها

دخترک اهل آسمان ، دخترک درياهاي خیــآل ؟

بعد هي ميگفتم بود بود ، خودش بود .. نشانه بود

آمده بود آرام کف دستهايم ، بين آن خطوط درهم و پيچيده ميرقصيد

نه که من دنبال َش رفته باشم

آنجا نهايت شب بود و من کورمال کورمال راه را جان ميکندم

آمده بود ، نشسته بود کف دست راست من و آرام چيزي ميگفت

من که نميدانستم چيست کيست ، از کجا آمده است اين ستاره مانند

اين شبتاب

اين مهتاب

اين نميدانم چه

خوب که گوش دادم ديدم شعري ميخواند

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

بعدش آرام گرفت و خوابيد ..

تو مگر ميدانستي شاخه نبات صندوقچه کوچکم را ؟ ها ؟

خودش بود دخترک درياهاي خیآل ، دخترک زعفراني ، دخترک آرزوها ..

خودش بود ..

نشانه ..

حالا بيا برايم بخوان :

هر رويا نشانه رسيدن است ..

حالا بيا برايت بخوانم :

او اتفاق من است ..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |