یکی از همین روزها من می میرم
یکی از همین روزها من جدی جدی می شوم خدا بیامرز
یکی از همین روزها که مثل بعضی روزها یک هو دست و پایم یخ می کند
و به قطب شمال و جنوب فخر می فروشد
یکی از همین روزهایی که ناخن هایم از پوست پیازی می رسد به کبودی
یکی از همین روزها که قلبم می گیرد
یکی از همین روزها که توان بلند شدن ندارم ، یکی از همین روزها ..
آری درست یکی از همین روزها من با نبودنت می میرم
نظرات شما عزیزان: