آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بعد لابد تو سکوت می کنی و صدای نفس هایت می پیچد توی گوشم

بعد احتمالا من دستم را می گذارم روی دهان و بینی ام

و صدای نفس های بریده ام را خفه می کنم

بعد حتما تو آرام می گویی:"  خآنم ؟! " بعد لابد من جوابت را نمی دهم

یا به جای جواب یک نفس عمیق می کشم و عرق سردی می نشیند روی تنم

بعد لابد تو نفس هایت را تکرار می کنی برایم ، تکرار می کنی ، تکرار می کنی ، تکرارتر

بعد لابد لرزش صدایم را قورت می دهم و ارام می گویم: " بعله ؟! "

نه نمی پرسم ، احمقانه است ، چشم هایم را می بندم و نفس عمیقی می کشم

بعد احتمالا به مردمک های سیاه چشم هایت فکر می کنم که می لرزند

و تو لابد به دست های سرد من فکر می کنی که تمام صورتم را پوشانده است ..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |